بردیابردیا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

دردونه های مامان

سلام پسرم مامان عاشقته

خبر مهم (بابای پوشک)

  بردیای مامان دقیقا" تو سن دو سال و نه ماهگی به بعد دیگه اصلا"پوشک نشد این یعنی بزرگترین پروژه بردیا تموم شد پروژهای که هفت هشت ماه ادامه داشت البته من زود شروع کردم و دو ماه اول سفت و سخت گرفتم و دوباره یه دو ماهی مداوم پوشکت کردم و دوباره به این فکر کردم قبل از یه سال و نیمه شدنت این پروژه رو زمین بزاریم که گل پسر همکاری نکرد و دوباره پوشک شد بماند که تو این حین از خونه خودمون گرفته تا خونه مادر جون و مامانی رو هم بی نصیب نذاشت و همه رو مستفیظ کرد اما تو این دو سه ماه گذشته جسته گریخته پوشک شد تا این ماه آخر که فقط شبها پوشک میشد اما الان یه مدتیه که دیگه شب و روز و بیرون و مهمونی نداره گل پسرم دیگه احتی...
13 بهمن 1392

يكساله شدنت مبارك آنديا جونم

تولدت مبارک باشه نفس مامان الهی مادر قربونت بره که یکساله شدی فدای اون چشمای نازت الهی باشم و خندهای شیرینت و خوشبختیت و ببینم جان مادر تو برام یه دنیا شیرینی عاشقتم نازنینم عزیز مامان خیلی شرمندتم که نتونستم جشن برات بگیرم اما خوب قول میدم یه جشن مفصل برات بگیرم عزیز مامان کامل راه میری اونم از نوعی که از لحظه ای که بیدار میشی از توی همون تخت از حالت خوابیده بلند میشی سر پا یعنی اول نمیشینی آنی بلند میشی شروع میکنی به راه رفتن تا لحظه ای که دوباره بخوای بخوابی غیر از مواقع شیر خوردن تازه خیلی مواقع غذا خوردنتم حین راه رفتنه یعنی میای یه قاشق میخوری میری یه دور میزنی بعد قاشق بعد هزار ماشالا به تو که اینق...
10 بهمن 1392

یلدا 92

     بردیا در حال تماشای تی وی که اینجور مواقع باید به زور از خونه بیاریمش بیرون چون تا کارتونش تموم نشه نمیاد البته قرار بریم خونه مادر جون برای مهمونی شب یلدا  وای آبجی برو کنار دارم کارتن میبینم ببین من آماده ام حالا شما نمیاین  عکس بسه بریم دیر شد  اینم هندونه یلدامون     منتظرن بابا بهمن بیاد با هم کیک تولدشه و فوت کنن اما خوب بازم کارتن تماشا میکنن  بابا بهمن و دردونه هاش شمع سی و چهار سالگیش رو فوت میکنن   آندیا و غذا خوردن که بعد از هر غذا خوردنش کل خونه احتیاج به جارو و دستمال کشی داره چون جدای رو صندلیش بقیشم میچرخه و م...
4 دی 1392
1